یه روزاردیبهشت89

 چشمهایی که در اندیشه اند که تا لحظه ی بعد ...

داره شماره ی باباش رو میگیره....٠٩١چی بود بعدشششش

 اها یادش اومد

 حالا چیی بخاممممممم؟؟؟چیپس-پاستیل -پفیلاا هله هوله

گوشی رو بر دار دیگه  

الوووووووو

بابااااااااااااااااا  چیپس و پفکو پاستیلوووووو ........

 -نه بابا اینا هله هولس!

ای دادو بیدادحالا چیکار کنم.....

برم کارتونمو نیگاه کنم

خب بابا کاری نداری خدافظ

این شاهکار عالم بشریت گوشی رو میذاره سر جاش میاد تا هزاار بار قربون اون اداهاش برم 

جعبه ی ادامس را که میدهی دستش موجی از رضایت در چهرش میشینه که من عاشقشم

 ادامسم بد نیستااا

 امتحان میکنیمممم

باید خوب باشههه 

 اره خوبه خیلی باحالهه 

 اگه بریزمشون بهتره  شاید همش عین هم نباشه ها!!

 شاید توش چیزی باشه که ما خبر نداشته باشیم ها!!

 بذا کتمو در بیارم یکی یکی امتحان کنم ببینم همش یه مزس

 چه با حالللللللههههههههههههه

چه خوشمزسسسسسسسس

 عجب چیزیههههه این!

اسمش چیههه؟

 چه احساس خوبی بم دس داد احساس میکنم گنده شدم  شاید توش اسفناج بود

 -اخه عزیز مادر چرا با ادامسا این جوری میکنی قربونه اون ادات برم من

- ننننننننههههههه  بذارششششششششوووووووننننن همه شو امتحان نکردم 

 هفتاد بار برم زیر کامیون تواینجوری گریه نکنی عزیز مادر

 ماااادددددددررررررربه قربانت

 عزیز مادر ببین.....

تو نباید .........

بیا باهم بازی کنیم....

...

 این گوشه ی زیبای خلقت حالا داره به این بیلبیلکی که دادیم تا فراموش شود انچه گذشت دقت و تمرکز میکنه که به چه کار اید

 اها فک کنم پیچ گوشتیه

 برم در چمدان سنتور را که باز نمیشد باز کنم

 این که اینجوری شد

مادددر کجایی

این که خراب شد

 ای  خدا ممنونم ازت به خاطر همه چیز.