راهی زندگی شدم.
وقتی روز پنجم خرداد 88 دنیا اومدم زندگی من در کنار مامان وبابام واپارتمان تابان شروع شد تو شهر بوشهر که مامان بزرگام وبابا بزرگام کنارم نبودنو تنها و تنها مامانم بود وبابام. منم خب وقتی حوصلم سر میرفت نق میزدم سر مامانم.اولش مامان بزرگم وخالم پیشم بودن یه 10 روز بعد اونا رفتن و ما یه هفته خونه موندیم بعدش بابایی برا امتحانات پایان ترمش رفت اهواز من و مامانم هم رفتیم کنگان 17 روز اونجا بودیم بعد برگشتیم.یادم رفت بگم مامانم هول بود منو تو 8روزگی ختنم کرد البته منم یکم موقع ادرار درد داشتم اونا رو گمراه کردم که فکر کنن اینجوری زودتر خوب میشم ولی مام...