خاک بازی (پارک ازادگان)2سالگی
احسان عشق ماشین مخصوصا از نوع سنگینه وهیچ چیزبراش لذت بخش تر ازخاکبرداری با لودر نیست ...
پسرم عروس شده(10ماهگی)
مامان...چرا این کارا میکنی خیلی عصبانیم ..من پسرم تاج سرم از همه دخترا سرم... ...
راهی زندگی شدم.4
اولین سال تولدم با مامان بابام درراهپیمایی 22بهمن بوشهر شرکت کردم ...
ه هه هههههه پیشیووووووووووووووو
نمیذارن ادم تو این دنیا راحت عطسشو بکنه... ...
راهی زندگی شدم.2
تو دوماهگی من موهام بشدت ریزش داشت مامانم فکری بذهنش رسید یه روز صبح که من خواب بودم یه پیلت برداشت موهامو از ته زد.بابا که از اداره اومد فکر کرد من ایکیو سانم بعد دیگه مامان براش توضیح دادو توجیح کرد که این کار باعث میشه دیگه موهایی که در میاد نریزه و همینطور هم شد از اون دوران عکسی ندارم بهتر! 2ماه طول کشید تا شدم مثل ادمیزاد! این یه عکسه که تازه موهام داشته در میومده. مامانم برا ایستادنمم خیلی عجول بود مثلا منو تو 3ماهگی با یه پارچه به تخت میبست تا من بتونم وایسم منم خیلی لذت میبردم یا منو میذاشت تو روروک مثلا اگه پام نمیرسید یه چیز میزی میذاشت زیر پام یالا وایسا .... البته زیاد اینکارا...
راهی زندگی شدم.3
محرم سال 88 من 8ماهم بود . الهی مادر علی اصغر پناهت باشه . ...
راهی زندگی شدم.
وقتی روز پنجم خرداد 88 دنیا اومدم زندگی من در کنار مامان وبابام واپارتمان تابان شروع شد تو شهر بوشهر که مامان بزرگام وبابا بزرگام کنارم نبودنو تنها و تنها مامانم بود وبابام. منم خب وقتی حوصلم سر میرفت نق میزدم سر مامانم.اولش مامان بزرگم وخالم پیشم بودن یه 10 روز بعد اونا رفتن و ما یه هفته خونه موندیم بعدش بابایی برا امتحانات پایان ترمش رفت اهواز من و مامانم هم رفتیم کنگان 17 روز اونجا بودیم بعد برگشتیم.یادم رفت بگم مامانم هول بود منو تو 8روزگی ختنم کرد البته منم یکم موقع ادرار درد داشتم اونا رو گمراه کردم که فکر کنن اینجوری زودتر خوب میشم ولی مام...
چشم به جهان گشودی و چششمم به جهان وا شد
روز1388/3/5ساعت 12:20در بیمارستان بنت الهدی بوشهر بدنیا اومدی تا بهترین اتفاق زندگیمون رو اونجا بتصویر بکشی.قربون پسرم برم که همه تو اتاق بخش میگفتن بچه تون دختره ... ...